
000000 | 4D4C5C | AE3B5C | B60F09 | F089BE | F8D16C | FFFE03 | FFFFFF |
صب که رفتیم مدرسه، مثلا میخواستیم ایده بدیم برا برنامه! واقعا خنده بود! همه باهم داد میزدیم ایده میدادیم، دیگه بعد یه مدت بیخیال شدیم اصن، رسما چرت و پرت گفتیم و خندیدیم، وقت ناهار شد، هدی داشت از هرکی میپرسید چی میخواد که زنگ بزنه آواچی بیاره، بچه ها ریخته بودن سرش هرکی با جزییات غذاشو میگفت! دیالوگ هدی: "بچه ها من که نمیخوام بپزم!!" یکی ایده داد نوشابه خانواده بگیریم بهتره، تقریبا هر سه نفر یه نوشابه خانواده داشتن! تا شب این این نوشابه هارو میکشیدیم دنبال خودمون، عکسش هم ملاحظه میکنید.
بالاخره رسیدیم سینما، نصفی هیس، نصفی دهلیز، فشار عصبی فیلم برای من زیاد بود.
کلا ما بودیم و اریکه! رفتیم البیک، این عکس هم همونجاست، کیف سمت چپ مال زهره ی فوله، به قول خودش کیف مفهومی!!! وسطی مال نوریه، این کیف خوشگله هم مال کیه؟!؟ مهدیس!!
گوشه دفترچه سوتی های پیش هم معلومه تو عکس.
روز خیلی خیلی خوبی بود. :)
To see my first day, click here.